sibche-blue-logo
دانلود برنامه از سیب ایرانی

تنهایی سفر کردن : بهترین راه برای توسعه شخصیت و بالابردن توانایی های شما

تنهایی سفر رفتن

با انفجار وب سایت ها، پادکست ها و کنفرانس هایی با عنوان های مختلف مانند «چگونه زندگی خود را بهبود ببخشید» ، واضحه که بسیاری از ما می خوایم یک نسخه بهتر از خودمون باشیم. همه ما می خوایم شخصی بشیم که تصور می کنیم اگر در شرایط مناسب قرار بگیریم می تونیم بشیم.

می خوایم زبانهای بیشتری یاد بگیریم.

می خوایم در موقعیت های اجتماعی مختلف کمتر دچار اشتباه شویم.

می خوایم بهتر غذا بخوریم.

میخوایم بیشتر بخوانیم

می خوایم بیشتر کار کنیم.

می خوایم بیشتر سفر کنیم.

می خوایم فعالتر باشیم.

می خوایم مستقل تر باشیم.

این خواستن ها تمومی نداره …!

بنابراین اکثرمون بدون اینکه فکر کنیم کدوم سمت داریم میریم روزها رو پشت سر هم میذاریم و دست آخر فقط همه چیزایی که میخوایم انجام بدیم رو به آینده موکول می کنیم و همیشه منتظر یه روز خوب هستیم .

پارسال، من فراز و نشیب زیادی توی زندگیم داشتم و سخت هم تلاش کردم تا تغییراتی رو در زندگیم بوجود بیارم. زحمت زیادی برای تغییرات لازم بود.همونطور که میدونین یک یا دو تغییر کوچیک هم برای تغییر در زندگی تون نیاز به تمرکز و استقامت و تلاش زیادی داره. حالا تصور کنین برای صد تغییر مختلف چقدر انرژی و تمرکز لازم دارین ؟ قطعا هیچ کی انرژی و زمان و قدرت ذهنی لازم برای انجام این کارو نداره و به قول قدیمی ها “سنگ بزرگ نشانه ی نزدنه”.

به همین دلیله که اکثر قطعنامه های که هرسال دم عید برای سال جدید میدیم شکست می خورن. همه ی ما یه لیستی طولانی از چیزهایی که در سال جدید میخوایم انجام بدیم، درست می کنیم و در نهایت ، بین اون همه کار و فعالیتی که در نظر گرفتیم گیج و تسلیم می شیم و نمی دونیم باید چه کاری رو انجام بدیم.

بنابراین وقتی آدما میان پیشم و میگن تنها چیزی که انتظار دارن «بهبود وضعیت زندگی شون هست»، توصیه ی من بهشون اینه که با یه بهونه ی کوچیک هم شده به سفر برین.

به تنهایی سفر کردن ، بسیاری از اهداف بهبود شخصیتی که برای خودتون در نظر گرفتین رو براحتی حل می کنه.

بذارین یه وضعیتی رو با هم تصور کنیم :تصور کنین شما یک پرواز به کی یف (kiev)  رو رزرو کردین. شما اوکراینی یا روسی نمی تونین صحبت کنین.شما به تنهایی به این مسافرت رفتین. شما در کی یف فرود میاین و حالا شما باید برای رسیدن به مقصدتون باید مسیر رو به یه زبون دیگه از افرادی که احتمالا زبون شما رو هم به خوبی نمی فهمن بپرسین و کمک می گیرین (شاید مجبور بشین پانتومیم بازی کنین یا دستتون رو روی نقطه ای از نقشه بذارین و نشون بدین که کجا میخواین برین)، بعد به هاستل  و محل اقامت تون می رسین و با افرادی که اونجا هستن دوست میشین (طبیعتا هیچ کس دلش نمی خواد تنها باشه)، و در طول اقامتتون به گردش درشهر می پردازین.

از زمانی که تنهایی سفر کردن رو شروع کردین و به سمت کی یف راه افتادین، شما یاد گرفتن که چطوری با بقیه ارتباط برقرار کنین حتی با اینکه زبون اونها رو بلد نبودین، نحوه رفتن به یک مکان ناشناخته رو یاد گرفتین، یاد گرفتین که با غریبه ها دوست بشین ، همینطور یادگرفتین چطوری مستقل باشین، و در نهایت به تنهایی تمامی مشکلاتی که با در یک کشور دیگر بودن مواجه می شدین رو حل کردین.

با یک بار تنهایی سفر کردن به محیطی غریب، شما در برقراری ارتباط ، حل مسائل، استفاده از زبان های مختلف، قرار گرفتن در موقعیت های اجتماعی مختلف عملکرد بهتری پیدا کردین و اعتماد به نفس و توانایی خودتون رو در انجام کارهای جدید و هندل کردن موقعیت های غیر منتظره بالا بردین .

به چه دلیل این همه تغییر در شما صورت گرفت؟ «چون که مجبور بودین و هیچ راه دیگری نداشتین .»

و شما حتی نمی دونستین که دارین این کار رو انجام میدین.(که دارین توانایی ها و اعتماد به نفس خودتون رو بالا می برین.)

مردم همیشه ازم می پرسن که چه زمانی متوجه میشیم که “من تغییر کرده ام”. به نظرم ویژگی های شما در طول سال ها شکل می گیره و من هم هیچ لحظه ای رو نمی تونم به یاد بیارم که من رو از یک فرد درونگرای خجالتی که هرگز سفر نکرده بود به کسی که تبدیل کنه حالا می تونه در هر شهری در هرجای دنیا راه خودش رو پیدا کنه و با غریبه ها دوست بشه و با دنیای اطراف به راحتی ارتباط برقرار کنه. این یک فرایندی هست که در طول زمان به آهستگی اتفاق می افته.

قبل از اینکه اولین سفر دور دنیای خودم رو شروع کنم، هرگز در خارج از کشور زندگی نکرده بودم و خیلی سفر نرفته بودم، دوستان و ارتباطات خیلی کمی هم داشتم .

من قبلا یک درونگرای احمق بودم البته هنوزم گوشه هایی از همان آدم قبلی رو در من میتونین پیدا کنین (مثلا وقتی در یک مهمانی هستم سریع جذب دوستانم میشم تا اینکه با غریبه ها صحبت کنم و بجوشم). وقتی که هیچ فرد آشنایی دوروبرت نباشه خیلی راحت میشه با افراد غریبه صحبت کنی. هرچند هنوز وقتی میخواهم به مسافرت برم کلی سوال با این مضمون که “اگه فلان اتفاق بیفته چی میشه…” تو ذهنم میاد و وقتی سوار هواپیما میشم و در مقصد فرود میام کلی تعجب می کنم که اون همه نگرانی و استرس بیجا برای چی بود .

تنهایی سفر کردن مجبورم کرد که از روتین های زندگیم جدا بشم. به من کمک کرد تا مستقل بشم، ریسک پذیری بیشتری پیدا کنم، با تغییرات هماهنگ باشم، با مردم بهتر رفتار کنم، بیشتر یاد بگیرم، و سعی کنم همه کاره باشم.

سفر مثل یک نوش دارو برای علاج تمام درد های شما نیست و بیشتر شبیه یه چمدون همراه شما توی جاده هست. هیچ جایی برای فرار از مشکلاتتون وجود نداره. اما چیزی که سفر به شما میده اینه که فضای دیگه ای رو تجربه می کنین و زندگی شما را با پیشرفت شخصیتی همراه می کنه. این اجازه رو به شما میده تا بگین: “چه کارهای جدیدی میتونم انجام بدم.” و بعدش انجام بدین و بدون هیچ نگرانی ازینکه فردی متوجه کارهای شما باشه.

تنهایی سفر کردن

تنهایی سفر کردن شما رو در موقعیت هایی قرار میده و مجبورتون میکنه که فرد بهتری از خودتون بسازین.

مسافرت فورا مشکلات شما را حل نمی کنه – فقط شما این کار رو انجام بدین – تا در انتها ٬ توی جاده بتونین روح خودتون رو آزاد و رها کنین و یه شخصیت بهتر بسازین.

و دوباره با نزدیک شدن به عید نوروز و سال نو و درست کردن لیستی از قطعنامه های سال جدید، همه شون رو کنار بذارین و فراموش کنین و فقط یکی رو بنویسین:

«تنهایی بیشتر مسافرت برم.»

این بهترین راه برای تبدیل شدن به یک انسان بهتر و با اعتماد به نفس بیشتر برای شماست.