sibche-blue-logo
دانلود برنامه از سیب ایرانی

ای کاش برای خودم زندگی می‌کردم، نه برای دیگران

تفریح کردن با دوستان
تفریح کردن با دوستان

تفریح کردن یکی از اصول مهم زندگی است که در بسیاری از موارد فراموش می شود. باید پیش از آنکه خیلی دیر شود، در زندگی مان جایی برای تفریح کردن باز کنیم. براونی وایرز بانویی که سال ها پرستار بیماران در حال مرگ بوده، حسرت های زندگی این افراد را به پنج دسته تقسیم کرده است، چیزهایی که بی تردید با خواندن شان احساساتی می شوید:

 

  1. کاش شجاعت زندگی کردن برای خود را داشتم!

خیلی ها در روزهای پایان عمرشان این حسرت را می خورند. مردم دم مرگ و  زمانی که در می یابند زندگی شان رو به پایان است، نگاهی به عمر رفته می اندازند و می بینند چه به سادگی از آرزوهایشان چشم پوشیده اند. بسیاری از آنها حتی به نیمی از رویاهایشان دست نیافته اند و با علم به اینکه مقصر نرسیدن به خواسته هایشان تنها خودشان هستند و نه کس دیگری، از دنیا می روند.

انسان در مسیر زندگی اش باید لااقل به بخشی از آرزوهایش برسد. فراموش نکنید زمانی می رسد که خیلی دیر است و آن هنگامی است که از نعمت سلامتی محروم شده باشید. سلامتی رهایی و آزادی جسمی و روحی را برای شما به ارمغان می آورد، پس تا پیش از آنکه آن را از دست بدهید به فکر دستیابی به خواسته هایتان باشید. پکی از بزرگ ترین این آرزوها برای هر کسی تفریح کردن است. آن را فراموش نکنید.

 

  1. چرا اینقدر سخت کار کردم؟

     

اکثر بیماران مرد در روزهای آخر این افسوس را می خورند که چرا آنقدر سخت کار کرده اند و برای فرزندان و همسرشان وقت کافی نداشتند. بعضی از زنان جوان تر نیز در روزهای پایان عمر چنین حسرتی را می خورند اما چون در نسل های گذشته تعداد زنانی که نان آور خانواده بوده اند، کمتر از مردان بوده، اکثریت بیشتری از مردان با این افسوس دست و پنجه نرم می کنند. بیماران مرد احساس می کنند تمام زندگی شان مثل موش روی یک چرخ دویده اند.

اما شما می توانید زندگی را ساده تر، و تصمیمات آگاهانه تری در مسیر زندگی تان بگیرید. ممکن است به آن اندازه کار نیاز نداشته باشید و با درآمد کمتری زندگی بهتری داشته باشید. اگر در زندگی تان فضاهای خالی ایجاد کنید، قادر به تفریح کردن خواهید بود. در این صورت شادتر زندگی خواهید کرد. این کار خود موجب می شود افق های جدیدی به رویتان گشوده گردد و این شیوه ی جدید، زندگی شما را متحول کند.

تفریح کردن با خانواده را در اولویت بگذاریم.
تفریح کردن با خانواده را در اولویت بگذاریم.

 

  1. کاش احساس واقعی ام را بیان می کردم!

     

بسیاری از مردم برای پرهیز از مجادله، احساسات واقعی خود را پنهان می کنند و حرف دلشان را نمی زنند. در نتیجه تبدیل به یک آدم پیش پا افتاده و سطحی می شوند که همیشه تظاهر می کرده و هیچ وقت نتوانسته خود واقعی اش را به خودش و دیگران نشان بدهد. خوب است بدانیم بسیاری از بیماری های کشنده مثل سرطان های پیشرفته به این دلیل در بدن ما رشد می کنند که ما نتوانسته ایم خشم خود را برون ریزی کنیم و مدام رنجش و ناراحتی خود را پنهان و کنترل کرده ایم.

این درست است که ما نمی توانیم واکنش دیگران را به صداقتمان در بیان احساس نسبت به ایشان کنترل کنیم و تغییر دهیم. با این همه اگرچه ممکن است بعضی ها نسبت به این تغییر رویه ی شما واکنش نشان دهند، اما در ادامه رابطه‌ی شما با کسانی که در زندگی تان ماندنی هستند، عمیق تر خواهد شد و در کنار آن، روابط ناسالم و مبتنی بر دروغ نیز از زندگی شما رخت برخواهند بست و در نهایت این شمائید که برنده اید.

 

  1. رفیقم کجایی؟

اغلب افراد تا روزهای آخر دم مرگ در نمی‌یابند که دوستان قدیمی‌شان چقدر در زندگی‌شان مهم بوده‌اند. دردناکی قضیه اینجاست که همیشه نمی شود آنها را پیدا کرد و روزهای آخر را با آنها گذراند. خیلی ها آنقدر  به خودشان و دیگران سخت می گیرند که به تدریج دوستی هایشان کمرنگ و کمرنگ‌تر می‌شوند.

رفاقت گوهر ارزشمند زندگی است. خیلی ها در روزهای پایانی تنها می مانند. آنها با این افسوس که چرا زمان کافی برای رفاقت نگذاشته اند، از دنیا می روند. آنها می توانستند در جوانی به تفریح کردن با دوستانشان به عنوان یک امر جدی برای سلامت نگاه کنند. اما چه سود که بسیاری این بخش مهم زندگی را فراموش کرده اند. آنها زمانی به یاد رفاقت هایشان می افتند که دیگر فرصتی نیست.

در زمان مرگ انسان دلتنگ دوستانش می شود، دوستانی که آنها را با مادیات زندگی عوض کرده است. غافل از اینکه وقتی کسی با مرگ دست و پنجه نرم می کند، نه پول به درد او می خورد و نه مقام. در آن زمان انسان به آن اندازه پیر و فرتوت است که توانایی استفاده‌ از پول و ثروت را ندارد. تنها چیزی که او در روزها‌ی آخر عمرش بدان نیاز دارد، عشق و محبت از جانب عزیزانش است. یاد آوری تفریح کردن و خاطرات مشترک، عشق و محبت را تقویت می کند.

 

  1. کمی خوشحالتر جانا!

 

در کمال ناباوری در روزهای پایان عمر بسیاری از مردم حسرت این را می خورند که چرا کمی شادتر نبوده اند. خیلی ها نمی دانند که شادی و شاد بودن «انتخاب» خود آنهاست که غرق شدن در باورها و رفتارهای قدیمی باعث دوری از آن می شود. به بیان خودمانی تر، ما به جای شادی کردن «راحتی» و «تن آسانی» را برگزیده ایم و چون از تغییر کردن می هراسیم، مدام به خود و  دیگران دروغ می گوییم و وانمود می کنیم که خوشحالیم در حالی که اگر یک بار عمیقاً به شیوه ی زندگی مان بنگریم، به این اشتباه خود بلند بلند می خندیم.

سخن کوتاه آنکه نگرش و دیدگاه های کسی که در بستر مرگ است با آنچه دیگران درباره اش می اندیشند بسیار فرق دارد. چه خوب است پیش از آنکه خیلی دیر بشود، به زندگی مان نگاهی دوباره بیاندازیم، خود را رها کنیم و شادمانه بخندیم. زندگی انتخاب ماست، زندگی یک فرصت است؛ فرصتی برای انتخاب های آگاهانه، عاقلانه، صادقانه و شادمانه ی ما. بیایید این فرصت را با تفریح کردن برای خود زیباتر کنیم.

تا دیر نشده، تفریح کردن را از یاد نبریم.
تا دیر نشده، تفریح کردن را از یاد نبریم.